-
اینم یه رباعی
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1385 12:41
سایه ات هست و خودت پنهانی خورشیدی و پشت ابرها زندانی خشکیده سرای من تو را می جوید بر دشت سیاه من نمی بارانی؟
-
مرگ
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 09:28
افسوس که عکس زیبای تو را قاب گرفت چشمان صمیمی تو را خواب گرفت روبان سیاه مرگ بر گوشه ی قاب خندید و دوباره چشم من آب گرفت در ظلمت شب حوض سیاه و متروک مابین همه ستاره مهتاب گرفت تقدیر چنین بوده به من می گویند تدبیر خدا این گل نایاب گرفت ای مرگ مگر مرد تو را درک کند مردی که دلش به حال مرداب گرفت راز و رمزیست در آیینه ی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 09:14
این هم یک طرح قشنگ از دوست خوبم مجید استیری خاک را غربال می کنی به دنبال طلایی از استخوان و از خاک طلاییه می پرسی: کجایند مردان بی ادعا؟....
-
سیاه مشق
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1385 12:21
سپیدهای دفترم در انتظار مشق توست مرکب روان من ، روان بسوی عشق توست چه رو سیاه شد ورق چو نام تو نوشته شد چه دل سفید شد قلم چو جان او گرفته شد بیا که واژه های من همه تو را صدا زنند به منجلاب این سکوت غریق بغض و ماتمند خوشا به حال کاغذی که نقش تو به دل زند بدا به حال شعر من که قافیه به گل زند مرکبم تمام شد سیاه مشق من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 12:44
مقابل صفحه ای کاغذی ایستاده ام قلمی پر می کنم از ابر عشق تا بر مترسک آرزوها ببارد و جالیز دوباره سبز شود ولی سبزی در سیاهی من گم بود خیمه ی شب را آتش زدم تا طلوع کنی ای خورشید سحر های بارانی
-
شاهزاده
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 11:33
میان سکوت قدم برمی داشت از گذرگاه روح گذر کرد و به شهر دل رسید چشمهایش با حلقه ی در آمیخت حلقه بیضی شد ولی مرکز قلبش را رها نکرد در رحمت که وا شد چشم او بسته شد سایه اش بر تن خاک افتاد خاک سیه پوش شد اولین قدم ، اولین نگاه ،آخرین شکست به در دیگری رسید پر از غبار زمان متروک ، سیاه ، کبود نه قفلی نه کلونی و نه جرأتی که...
-
رفتن تو
جمعه 18 فروردینماه سال 1385 18:32
رفتی و رفتن تو آتش نهاده بر دل از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل رفتی و بر نگشتی بر این دل خرابم مانده ز دوری تو صد داغ ها که بر دل رفتی و سرنوشتم جز نیستی نباشد تنها سوال این دل جز کیستی نباشد رفتی و روی من را مهر رخت گرفته ورد زبان تنها جز چیستی نباشد رفتی و دوری تو سوزانده بال پرواز یاران به او رسیدند من مانده ام...
-
حقیقت
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 22:38
مدادهای مشکی ذهنم را بشکن تا دوباره رویاهایت خط نخورد من نمی گویم عشق تو جان من است نه، شیره ی جان من از آن تو نیست قلم عشق مرا با دفتر تو کاری نیست وجودم به وجودت مشتاق نیست نه، راه خطا نیست بیراهه رفتن خطا نیست خطا لگد کوب کردن حقیقت است تو که خوب محو می کنی چه مرا از صفحه ی ضمیر خود چه خود را از تنگنای عشق پس اینک...
-
کاش میشد...
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 10:02
کاش میشد چشم های تو فقط واسه من می گریست دستای مهربونت تو دستای من دیگه نیست کاش میشد دل منو تیر نگات زخمی می کرد بعدش هم لبای تو با لبهام همدمی می کرد کاش میشد سر منو مهر تو سایبون بشه شکوفه ی عشق منو دست تو باغبون بشه کاش میشد میومدی مهمون قلبم می شدی یه نگام می کردی و مرهم دردم می شدی کاش میشد دستات و تو دست خودم...
-
مناظره
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1385 17:41
گفتم که روی مهتاب پوشیده از دعا است گفتا که نور خورشید آغوش بی ریا است گفتم درخت کهنه دریای سایه سارست گفتا که برگ لاله آبی تر از انارست گفتم دل ستاره رنگین کمان نورست گفتا چرا ستاره؟ دل چلچراغ دورست گفتم که دلبر ناز فردای بی نمازست گفتا خدای دلبر مولای بی نیازست گفتم چرا همیشه دل دردمند و خالیست؟ گفتا بزن تو می را،...
-
پاندول
جمعه 11 فروردینماه سال 1385 00:01
کندی زمان بر دوش ذهنم سنگینی می کرد شب بود و بعد شب در حجم خاطره ی تو گم بود در امتداد خطوط نگاهت گام بر می داشتم و به تو می اندیشیدم. چشمانم را که بستم دیدم : بیراهه رفته بودم تمام بیراهه ها به تو ختم شده بود و مرا هیچ راهی به بیراهه ی تو نرسانده بود نشستم و در تنهایی خود با خاطراتت گریستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1385 15:15
شبا که همه خوابیدن بازم منو ستاره ها بازم منو در به دری بازم منو ترانه ها فقط اونان که میدونن درد مسافر از چیه چرا همیشه ساکته دیوونه و مست کیه آخه همیشه تو سفر وقتی مسافر تنهایه وقتی تو غصه ی شب و جدایی های فردایه میشینه رو سنگی و رو میکنه به آسمون میگه تو رو خدا نرو بیا و پیش من بمون میگه ولی خوب میدونه که باز سرابی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 18:15
پشت این شب های تیره و سرد می شکند در فضای پر از انتظار من بغض یک صدا بغضی هم نفس بغضی هم آوا درون قفس آه نمی دانی چقدر مشتاقم خطوط چهره ات را از هرم نفس ها یت الهام بگیرم پشت این شب های تیره و سرد در پس این خطوط بیکران ارتباط
-
عرض ادب
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 13:03
سلام به همه ی دوستان به خصوص دوستان وبلاگ نویس امیدوارم که بتوانم در این عرصه موفق ظاهر شده و مطا لبی درخور خوانندگان عزیز ارائه دهم . و در این راه بدون هیچ شکی نیازمند کمک تمامی شما دوستان عزیز خواهم بود سال خوشی را برای شما آرزومندم
-
روز اول
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 09:43
سلام من آمدم