وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

انگار قراره هر پست از وبلاگ رو بعد از یه سفر طولانی- حداقل از نظر طول کیلومتری سفر- بنویسم. سفری که از مشهد شروع شد- به بندرعباس ادامه پیدا کرد. توی لار متوقف شد و از شیراز گذشت و به تهران رسید و دوباره به نیشابور ختم شد. توی این همه کیلومتر و آدم های مختلفی که برخورد کردم حرف یه راننده تاکسی بیشتر از همه توی ذهنم موند. یه راننده ی تاکسی توی شهر لار که داشت از شهرش تعریف می کرد. وقتی گفت چیزی توی شهر ماست که توی هیچ کدوم از شهرای کشور نیست اصلا فکر نمی کردم بگه که توی شهرشون بن بست وجود نداره. وقتی اینو گفت تو وهله ی اول می خواستم به مهندسین شهرسازی و معماریشون درود بفرستم ولی یه دفعه ای چیزی به ذهنم رسید. از پشت عینک دودیش نمی تونستم حدس بزنم تا چه حد میتونه بفهمه. اینکه می تونست بفهمه بن بست های بزرگتری توی زندگی ما وجود داره؟ دلم می خواست بهش بگم توی شهرشون بن بست های بزرگی هست که دیوار نداره ولی من سال هاست پشت اون...




زندون بی دیوار سلول بی مرزه ... ( روزبه بمانی)




اینم شعری که تقدیم به راننده تاکسی شهر لار شد...




چیزی فراتر از سه دیوارست بن بست

یک راه مرده یا که بیمارست بن بست

آغوش باز راه ها هنگام آن کوچِ

بی اختیار از روی اجبارست بن بست

لامپی بدون رشته های گیج تنگستن

در زیر سقف تار انبار است بن بست!

یک انتظار بی نتیجه توی کافی شاپ

بی دست های از تو سرشارست بن بست

شاید شبیه پافشاری های آن نقطه

در ابتدای رقص پرگار است بن بست

در یک نگاه سنتی باید بگوییم

حلاج های زنده بر دارست بن بست

                 ***


از پشت تخته با گچی آغشته از درد

پس می کشید و جمله ها را پاک می کرد

بن بست چیز کوچکی در شهرسازی است

اصلا مکان بچه های گرم بازی است...

                

                  ***             

این جمله های آخرش را رفت ازدست

چیزی نگفت و تخته را روی خودش بست

اما بدون شک شما در یادتان هست

چیزی فراتر از سه دیوارست بن بست...




خدا به من رحم کنه. خدا به من وقت تایپ کردن بده. خدا کاری کنه که بتونم هر چه سریعتر این رمان لعنتی رو تایپ کنم. خدا...خدا...راستی خدا تایپ بلدی؟

انشا... پست بعدی مخصوص داستان کوتاه باشه البته به شرط حیات...

بی نقد خواستی برو نخواستی نرو-گدایی کامنت به سبک پست مدرن-