وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وقتی برای دیدن من دیر می کنی

این سررسید عمر مرا پیر می کنی

زل می زنم به آینه ها تا ببینمت

شب را به روی آینه تکثیر می کنی

حالا به یک غزل که تو را صید می کند؟

وقتی درون قافیه تاثیر می کنی

امروز مرا کنج خودم سوق می دهی

فردا در انزوای خودت گیر می کنی

تا کی به قاب عکس تو اینگونه بنگرم؟

داری مرا ز بودن خود سیر می کنی

پایان عمر من به شما ختم می شود

آخر چرا تو اینهمه تاخیر می کنی؟

من خواب دیده ام که تو آزادی مرا

روزی به روی آینه تحریر می کنی