جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!
جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!
مدادهای مشکی ذهنم را بشکن
تا دوباره رویاهایت خط نخورد
من نمی گویم عشق تو جان من است
نه، شیره ی جان من از آن تو نیست
قلم عشق مرا با دفتر تو کاری نیست
وجودم به وجودت مشتاق نیست
نه، راه خطا نیست
بیراهه رفتن خطا نیست
خطا لگد کوب کردن حقیقت است
تو که خوب محو می کنی
چه مرا از صفحه ی ضمیر خود
چه خود را از تنگنای عشق
پس اینک مدادهای مشکی ذهنم را نشکن
باشد که عشق سیاه مشقشان را خط زند
غریبه
از من بگذر