شبی تاریک در پیش است ، هجوم ابرها سد شد
صدای صاعقه پیچید و رنگ آسمان بد شد
برای دیدن مهتاب دو چشم من که کافی نیست
صدایم ناله هایی زد ، سکوتم باز ممتد شد
هنوز از سایه ات ای ماه خسوف عشق می گیرم
تو مهتاب شبی هستی که یلدای محمد شد
نفوس بد نزن با من که امروز اول دی بود
نگو که دیر جنبیدی ، شب یلدایمان رد شد
و بیرون آمدی از ابر، شب تاریک روشن شد
تلاطم هایم آغاز و دل دریایی ام مد شد
سلام خیلی باحالی بی انصاف خبر بده وقتی شعر می گی راستی دبیر کانون شعر و ادب شدم دوباره اولین کاری که کردم بزرگداشت شاملو برگذار کردیم بعدش رفتیم کمیتع انظباتی مجری برنامه خودم بودم با یه خانوم دیگه جات خالی نمی دونی چه کردیم
شعر قشنگی بود.
سلام
با وجود وزن سنگین کار زیبائی سروده اید
شعر های دیگتان هم خواندنی بود
چموفق باشید
سلام و ببخشید که دیر آمدم . مرسی که به وبلاگم سر میزنید و در مورد شعر هام لطف به خرج میدهید . دیر آمدنم را به زیاده گویی ام حتمن خواهید بخشود . این شعر را نسبت به شعر های قبلی بیشتر پسندیدم . قوی بود و وزنش به دل مینشست کلمات تقریبن صیقل شده و آهنگین جاری شده بودند و قوافی اش از آنهایی بود که من خیلی خوشم می آید و توی هر غزلی که بیاید به دل مینشیند.. من نیز مدت ها پیش غزلی داشتم با چنین قافیه هایی .. غزل نسبتا بلندی بود ! البته نه قوی ! یک شعر هم بعد ها خواندم شاعرش را نمیدانم . وزنش ثقیل و زیباست :
مرسوم عرف مردم ما نیست نازنین! این نقش را به دید همه بد کشیده ای / .. جای سکوت مضحک این مردمان سرد… وقتی فقط ترانه ی ممتد کشیده ای / .. برهان نظم و علیت عالم منی… برهان خلف هر چه به غیر تو مانده است / .. اصلا جناب خالق من! مسندٌالیه! اسناد را به رگ رگِ مسند کشیده ای
و و و...
موفق باشید.