وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

یک سال گذشت اما هنوز در بهت باور تقدیریم!!

حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟

با توام با تو خدا را!! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همینست که دوست

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

مرا نشناخته اید:

آری

درد نام دیگر من است

و نسبم:

ریشه های ما به آب

شاخه های ما به آفتاب می رسد

توضیح بیشتر می خواهی؟

عشق خواهر من است....درد هم برادرم

فقط این نیست و

اما سرنوشت من سرودن است

وقتی دفتر مرا دست درد میزند ورق

وقتی شعر تازه مرا درد گفته است

چه انتظاریست از تو که؟

گفتی: غزل بگو...

چه بگویم؟ مجال کو؟

شیرین من برای غزل شور و حال کو؟

جایی که مردمش فقط:

اینجا همه هر لحظه می پرسند: حالت؟

اما کسی یکبار از من نپرسید:

بالت؟....

باری

این روزها که می گذرد شادم

این روزها که می گذرد

 شادم

که می گذرد این روزها

شادم که می گذرد

به مرگ قسم که

عمریست لبخندهای کوچک خود را در دل ذخیره می کنم

باشد برای روز مبادا

و فقط گناهم همین بود:

جرمم این بود، من خودم بودم!!

جرمم این است، من خودم هستم!!

با توام ای آیینه:

تو دست کم کمی شبیه خود باشد

در این جهان که هیچ کس خودش نیست

من؟من؟

می خواستم که ولوله برپا کنم، ولی

با شور و شعر محشر کبرا کنم ولی

هرگز دلم نخواست بگویم

هرگز!!

با این وجود:

من، سال های سال مردم

تا اینکه یک دم زندگی کردم

تو می توانی یک ذره، یک مثقال

مثل من بمیری؟؟؟

با توام نه با شماها که نمی دانید:

عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است

می توان ای دوست؟ بی آب و هوا یک عمر زیست؟

و وقتی نمی فهمید:

من با همه وجود

خودم را زدم به مردن

تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد!!

و حالا در این گوشه تنهایی

من

نمی دانم، نمی دانم، نمی دانم، نمی دانم!!

لا اقل

این حنجره، این باغ صدا را نفروشید

شاید این قدم های آخر اوست

با چند تا بلیط تا شده

چند اسکناس کهنه و مچاله

چند سکه سیاه

از ره آن

قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود...

من نمی دانم چرا افعال من گذشته نمی شوند؟

حال که تو رفته ای

قطار رفته است

تمام ایستگاه رفته است

و ما چقدر ساده ایم که سال های سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته

مات مانده ایم!!

نظرات 1 + ارسال نظر
پژمان چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:52 ب.ظ http://shaerane.blogsky.com

سلام

آقای مظلومی وبلاگ شما خیلی زیباست.

اگر به وبلاگ من هم سر بزنید و در مورد نوشته های من نظر بدهید خوشحال می شوم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد