جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!
جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!
شب های تاریک ، شب های مرداب
قلاده ی مرداب بر پهنای مهتاب
مرداب خاموش و صدای سیلی باد
امواج زلفی می شود در پیچ و در تاب
روزی که رودی بود در مهتاب جاری
حالا شب کابوس مردابست در خواب
یک تجربه در عمر خود آموخت مهتاب
دیگر ننوشد از دل مرداب ها آب
شاید دوباره چشمه ای از عشق جوشد
تا عکس ماهت را کند تا اوج پرتاب
شعر از لحاظ آهنگ فکر میکنم کمی مشکل داشت ابته من وارد نیستم و نظرم رو حسی گفتم اما از لحاظ معنایی خیلی قشنگ بود مخصوصا اون قسمت که میگین : رودی بود در مهتاب جاری ...