وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

مهتاب در مرداب

شب های تاریک ، شب های مرداب
قلاده ی مرداب بر پهنای مهتاب
مرداب خاموش و صدای سیلی باد
امواج زلفی می شود در پیچ و در تاب
روزی که رودی بود در مهتاب جاری
حالا شب کابوس مردابست در خواب
یک تجربه در عمر خود آموخت مهتاب
دیگر ننوشد از دل مرداب ها آب
شاید دوباره چشمه ای از عشق جوشد
تا عکس ماهت را کند تا اوج پرتاب
نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:51 ب.ظ

شعر از لحاظ آهنگ فکر میکنم کمی مشکل داشت ابته من وارد نیستم و نظرم رو حسی گفتم اما از لحاظ معنایی خیلی قشنگ بود مخصوصا اون قسمت که میگین : رودی بود در مهتاب جاری ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد