وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

وب نوشته های محمد مظلومی نژاد

جز ایست چیست چاره فردی در ایستگاه؟ از این قطار رفته نباید به دل گرفت!

سال هاست بزرگ شده است
کودکی هایم
زیر بی آسمان ترین سقف های سیاه
نه خیالی ، نه پروازی
پنجه در پنجه ی این قفس نمی اندازد
توانی نیست ... بالی نیست
سال هاست پیر شده است
جوانی هایم
پشت هزار هزار تارهای سپید سپید
و کفش های کودکی ام
 که بزرگ شده اند
مرا به رویاهایم باز نمی گردانند


           ****


گوشه های اتاق
به گوشه نشینی ام عادت کرده اند
همیشه از زاویه به تو نگریسته ام
به انزوا کشانده ای مرا


           ****


لب های تو را سکوت خاموش فشرد
آغوش تو را چه مست و مدهوش فشرد
صیاد نمی دید که پرپر شده ای تو
وقتی که قفس تو را در آغوش فشرد             سروده ی شهریور85

نظرات 5 + ارسال نظر
مجید اسطیری سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.ghooolesabz.blogfa.com/

سلام محمدجون . چطوری داداش ؟ زیبا بودن . اینم منم ...

آیناز سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:02 ب.ظ http://www.saytana.blogfa.com

سلام
ممنونم که سر زدید و منو با نظراتتون خوشحال کردید
موفق باشید

دختر آتش پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:15 ق.ظ http://www.firgirl.blogsky.com

زیبا بود..نه تنها این شعر بلکه بقیه مطلب ها..
نا بعد

نسرین یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ق.ظ http://shaghayeghe.blogsky.com

سلام
خواستم تشکر کنم بخاطر همدردیتون
ممنونم

لپ لپ چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:44 ب.ظ

جمله ای برای حس من به اشعارتون اونقدر کوچیکه که یک تنگ بلور برای دریا... فقط میگم:ازتون متشکرم به خاطر همه دل بسته ها و اما راهی نیست ها... همه اشعارو...
زنده باشید هزار سال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد